داستان زیبای لاکی و فیلی

داستان زیبای لاکی و فیلی

داستان زیبای لاکی و فیلی صدای پای فیل کوچولو بود که از دور شنیده می شد. لاک پشت کوچولو تا صدا را شنید، ترسید و و سرش را توی لاکش برد؛ ولی یادش رفت که دست ها و پاهای کوچولو موچولش را قایم کند.   فیل کوچولو نزدیک و نزدیک تر شد. تا لاک پشت

داستان زیبای گرگ و الاغ

داستان زیبای گرگ و الاغ

داستان زیبای گرگ و الاغ روزی الاغ هنگام علف خوردن ، کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید الاغ خیلی ترسید. ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ، برای همین لنگان لنگان راه رفت و یکی از پاهای

داستان زیبای جادوی مار سفید

داستان زیبای جادوی مار سفید

داستان زیبای جادوی مار سفید سال ها قبل پادشاهی بود که در علم و دانایی شهره ی جهان بود. هیچ چیز از نظر او پنهان نمی ماند و به نظر می رسیدکه رازها ی نهان از آسمان به او می رسد. اما این پادشاه عادت عجیبی داشت، هر شب باید خدمتکاری معتمد ظرفی سربسته را

گریه‌های بچه تمساح

گریه‌های بچه تمساح

گریه‌های بچه تمساح   بچه تمساح و بچه میمون باهم مشغول تاب بازی بودند. اول نوبت بچه تمساح بود . بچه میمون با حوصله و مهربانی تا عدد پنجاه شمرد و هولش داد. بعد نوبت بچه میمون بود. اما بچه تمساح هنوز دلش می خواست تاب بخوره. بچه میمون گفت: دیگه هولت نمی دم باید

من پسر شجاعی هستم

من پسر شجاعی هستم

من پسر شجاعی هستم آی ی ی، خوردم زمین! دستم درد گرفت. زانویم سوخت. دست و پایم درد می کند. می خواهم فریاد بزنم. ای کاش نمی دویدم تا این بلا به سرم نمی آمد! می روم بغل پدر تا شاید دردم آرام شود. پدر مرا می بوسد و می گوید که همه ممکن است

داستا زیبای دروغگویی میمون

داستا زیبای دروغگویی میمون

  داستا زیبای دروغگویی میمون یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربان کسی نبود. سال ها قبل چند دریانورد با هم سوار یک کشتی شدند تا به مسافرت دریایی بروند. یکی از دریانوردها میمونش را با خود آورد تا در این مسافرت طولانی حوصله اش سر نرود. چند روزی بود که آن ها در

شعر کودکانه سرچشمه ی نور به مناسبت بعثت پیامبر

شعر کودکانه سرچشمه ی نور به مناسبت بعثت پیامبر

سلام دوستای خوبم امروز یک عید بزرگه، عید مبعث ، روی که حضرت محمد(ص) برای پیامبری انتخاب شد یک شعر زیبا به مناسبت بعثت پیامبر براتون می ذارم سرچشمه ی نور آن شب ستاره تا صبح بارید روشن تر از پیش مهتاب تابید دنیا لباسی از نور پوشید قلب ملائک از شوق جوشید روی زمین

ترانه کودکانه هفت سین

ترانه کودکانه هفت سین

ترانه کودکانه هفت سین سبزه بیار سیر بیار سیب و سماق گیر بیار سنجد و سرکه پیدا کن در وسط سفره گذار وقتی که گوید آن عمو آی سمنو آی سمنو صداش بزن بیاد جلو کاسه بده بخر ازو ماهی و آردو آب وشیر سبزه و گل، نان و پنیر شمع و گلاب، خوب بیار

شعر کودکانه نوروز

شعر کودکانه نوروز

شعر کودکانه نوروز بازم اومد بهار شاد و خندون با سوسن و با سنبل و با ریحون باز عمو نوروز برامون آورده سبزه و گل به جای برف و بارون چلچه از سفر رسیده خوشحال نگاه کنید جوانه زد تو ایوان غنچه گل به روی ما می خنده مرغ چمن پر می زنه می خونه

عکس

تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب
advanced-floating-content-close-btn